عزیز دلم، ستایش عزیز دلم، ستایش ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
وبلاگ عزیزترینموبلاگ عزیزترینم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀چشمهای ستایش چشمه زندگی❀◕ ‿ ◕❀

نیایش

  دلت شاد و لبت خندان بماند.برایت عمر جاویدان بماند. خدا را میدهم سوگند بر عشق هر آن خواهی برایت آن                                بماند.                                   به پایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند.  تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند. ...
19 تير 1391

بارداری بهمن 89

      خداوندا ، کاش می توانستم آنگونه که لایقش هستی سپاست گویم اما افسوس که زبانم قاصر است  بارالهی ، اگر هر لحظه عمرم را برای شکر گزاری از نعماتت در سجده باشم  با زهم نمی توانم شکر گوشه ای از محبت هایت را به جا آورم.   از 1 بهمن بازم مرخصیم شروع شد.حالم روز به روز بدتر میشد  دیگه نمی تونستم بلند شم و راه برم .نمی تونستم بشینم و حتی غذا بخورم به محض کوچکترین تکونی سریع حالم بد می شد. بعد از یه هفته استراحت به خانم دکتر ژاله ذوالقدرمراجعه کردم و اونم واسم یه هفته استعلاجیمو تمدید کرد .   تجربه ای بس ...
19 تير 1391

بارداری اسفند89

  خدایا هزاران بار شکرت که ما رو لایق زیباترین و ارزشمندترین و بهترین هدیه خودت دونستی و افتخار مادر شدن رو نصیبم کردی و این فرشته ناز رو برامون فرستادی ٣ اسفند مراسم صیغه خاله عاطفه بود که اومدن محضر شیراز و بابایی منو رسوند در محضر و وقتی مراسم تموم شد باباجون منو برد خونه.  توی این  ماه خانه آماده شد و بابایی تمام وسایلهارو تنهایی گذاشت سرجاهاشون و حتی پرده هم خودش به سلیقه خودش سفارش داد که خیلی خوشکل بودن. فردای اون روز رفتم کمیسیون پزشکی واسه یه ماه مرخصیم و روز بعدشم تعطیلی بود و ٦ اسفند بعد از تعطیلی رفتم سر کار. سعی می کردم صبحان...
19 تير 1391

بارداری دیماه 89

فرشته کوچولوی من   هر روز آدمای زیادی به دنیا میان فکرشو بکن،هر روز خدا این همه فرشته از آسمون رحمتش برای ما میفرسته ... من می خوام تو این بارون فرشته ها ، اونقدر دستام و بالا بگیرم   تا یه قطره بارون   یه فرشته کوچولو به دستام بده .....   بله من و بابایی توی مرداد ٨٩ تصمیم گرفتیم که فرشته نازرو به جمع خانوادمون اضافه کنیم واسه همین هم توی مرداد  با بابایی آزمایش ژنتیک رفتیم چون دختر خاله پسر خاله بودیم و خدا رو شکر مشکلی نبود و یه سری قرص آهن گرفتم و شروع کردم به خوردن. پنج شنبه٢٧آذر 89 واسه یه کار اداری  با بابا کاظم رفتیم تهران . البته کارمون زیاد...
19 تير 1391

عمر من

دخترم عمر من است به فدایش همه غمهای دلم میکشم بر سر او دست نوازشگر خود تا بداند نفس و عشق و دل و دین منست مثل باران خدا زیبا هست نازنینی ست که دوستش دارم دخترم برگ گلست نازک و با احساس شبنم صبح دل انگیز زمستان منست دخترم روشنی خورشیدست   ...
19 تير 1391

دخترم

دخترم برگ گلم غنچه ی خوش رنگ دلم دست خود را حلقه کن بر گردنم خنده زن بر چشمهای خسته ام عشق تو آواز صبح زندگی ست مهر تو آغاز لطف و بندگی ست سر گذار بر شانه های مادرت بوسه زن بر گونه های زرد من خانه ام سبز از صدای شاد توست مادرت مست از نوازش های توست اشک های سرد خود را پاک کن گرمی قلب مرا با جان خود دمساز کن گوش بسپار به لا لای حزین مادرت خوش بخواب دیده من تا سحر، فانوس گرم و روشن است ...
17 تير 1391

بهشت من

به خدا...بهشت همین جاست...  همین خونه ای که عطر نفس های تو،گوشه به گوشه اش پراکنده شده... همین خونه ای که صدای خندیدنت و حس قشنگ بودنت رنگ زندگی داده به در و دیوارش...  تو  خوابی و من کنار  تختت  سجده  شکر  به جا  میارم و به  پهنای صورتم اشک می ریزم و     به وسعت مادر بودنم خدا رو شکر میکنم که تو هستی ... نفس میکشی...میخندی...زندگی می کنی............................     جان منی و جان تو را دوست دارم شادابی چشمان تو را دوست دارم  دنیای من در دست های کوچک توست دنیای تو، دست های تو را دوست دارم ...
16 تير 1391

نیمه شعبان

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق ها هست زندگی باید کرد، خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.  باید این جور نوشت...  هر گلی هم باشد چه شقایق، چه گل پیچک و یاس، تا نیاید گل نرگس زندگی دشوار است.   ...
14 تير 1391

عزیزم

ستایش قشنگ من عزيزم خيلي خيلي دوستت دارم و آرزوي من خوشبختي تو دختر خوشگل و نازمه كه  با حضورت دنياي منو قشنگ و قشنگتر كردي  و به زندگيم رنگ و معناي تازه اي دادي   لحظه به لحظه با تو بودن برام لذت بخشه و خدا رو شكر مي‌كنم  از اينكه تو رو به ما هديه داده دوست دارم هميشه خنده روي لبهاي قشنگت باشه   اميدوارم لياقت داشتن تو رو داشته باشم و بتونم مادر خوبي برات باشم  و سعي مي كنم تا حد توانم براي خوشحالي و خوشبختي تو تلاش كنم.   اميدوارم همیشه شاهد موفقيت هاي تو باشم. ...
14 تير 1391

ویولون

  کیم ، چیم ، ویولون صدا دارم گوناگون من شاه سازهایم ظریفم و زیبایم هستم در همنوازی مهمتر از هر سازی نه گیتارم نه تارم شکل کمانچه دارم به روی گردن و تن چهارتا سیم دارم من خَرَک دارم زیر سیم سیم ها را کرده تقسیم از چوب مرا می سازند با آرشه می نوازنند از سمت چپ ، زیر گوش بگیر مرا در آغوش کوکم کن و نازم کن لبریز از آوازم کن شاید مرا بشناسی دو ، ر ، می ، فا ، سُل ، لا ، سی   ...
14 تير 1391